زايندهرود يكي از بزرگترين رودخانههاي ايران است كه در مركز كشور، يعني استان اصفهان، از مغرب به مشرق جريان دارد. اين رودخانة مصّفا، رگ حياتي و عامل اصلي سرسبزي و حاصلخيزي اصفهان محسوب ميشود.
سرچشمه اين رودخانه، دامنههاي زردكوه بختياري است كه در حد فاصل بين اصفهان و لرستان قرار دارد. سرچشمه زايندهرود به شكل حوضي مدور با مساحتي در حدود سيصد زرع ميباشد كه به «چشمه جانان» معروف است. چشمة مذكور در اين ناحيه ميجوشد و به طرف مشرق سرازير ميشود. پس از طي سه فرسنگ، به چشمه ديگري به نام «چهل چشمه» ميرسد. همچنين از سمت شمال اين منطقه، يعني ناحية فريدن، دو چشمة بزرگ ديگر به نام «خُرِسنگ» و «كودَنگ» به جانانهرود ملحق ميشود. انشعاب ديگري نيز به نام زرينرود از طرف جنوب يعني چهارمحال به اين رودخانه اضافه ميشود. منبع اصلي انشعاب اخير زيرِ كوهي قرار دارد كه زردكوه ناميده ميشود.
مافروخي در كتاب محاسن اصفهان نوشته است: ايل چهار لنگ در كنار رودخانة خُرِسنگ و كودنگ و ايل هفت لنگ در كنار رودخانة زرين رود زندگي ميكردهاند. در كنار و اطراف جانانهرود هم، آباديها و جمعيتهايي وجود داشته كه بر اثر كشمكشهاي قومي، به ويراني كشانده و تبديل به محل كشت و زرع شدهاند.
اكثر كوههاي اين منطقه برفگير است. دو چشمه ديگر نيز در اين حوالي وجود دارد، كه يكي از آنها نمكين و شور است و حتي از آن نمك سفيد و لطيفي استخراج ميكنند. اما چشمة ديگر داراي آب شيرين است و با آن زراعت مينمايند.
عظمت رودخانه زايندهرود پس از الحاق آب كوهرنگ به آن، مشخص ميشود. در حقيقت سرچشمة اصلي زايندهرود، كوهرنگ است كه باعث ميشود در فصول مختلف رودخانه زايندهرود پر آب و با بركت باشد. اتصال آب كوهرنگ را به زايندهرود، به زمان صفوي و شاه طهماسب نسبت ميدهند. اسكندربيك در عالم آراي عباسي مينويسد: شاه طهماسب به مير فضل الله شهرستاني حاكم آن نواحي دستور داد تا چشمة محمودي (چشمة كوهرنگ) را كه آب آن به طرف خوزستان هدر ميرفته، به زايندهرود متصل نمايد. اما به رغم انجام مقدمات كار و تلاش فراوان، وجود كوهي عظيم در حد فاصل بين اين دو رود، همچنين وجود معادن گوگرد در آن كوه كه باعث خفگي ميشد و عدهاي از كارگران را به هلاكت رساند، اين كار پس از صرف هزينههاي سنگين متوقف گرديد.
در سال 1027 شاه عباس، محبعلي بيگ را جهت انجام اين كار به كوهرنگ فرستاد، اما او هم كاري از پيش نبرد. سپس شاه عباس، امام قليخان بيگلربيگي فارس و حسينخان حاكم لرستان را مأموريت داد، آنها نيز ناموفق بودند. سرانجام شاه عباس شخصاً اقدام نمود، و به طرف سرچشمة زايندهرود حركت كرد ولي اجل او را مهلت نداد. در زمان شاه عباس دوم نيز اقداماتي اساسي و جدي انجام گرديد. حتي از مهندسين فرانسوي دعوت به عمل آمد، اما آنها نيز توفيقي نيافتند، زيرا كار سنگين و مخارج آن زياد و بيشتر سال، هواي آنجا سرد و يخبندان بود.
عاقبت در هفتم مهرماه سال 1327 شمسي مقدمات حفر تونل كوهرنگ آغاز و در 24 مهرماه سال 1332 شمسي تونل مزبور افتتاح و آب كوهرنگ به زايندهرود هدايت گرديد.تونل كوهرنگ در ارتفاع 2700 متري كوه تعبيه گرديده. طول آن 2835 متر و قطر آن 11 متر مربع ميباشد. اين تونل به وسيله دريچههايي باز و بسته ميشود. عرض تونل 75/2 متر و ارتفاع آن 5/2 متر است. آب رودخانه زايندهرود پس از عبور از تونل مذكور هزاران هكتار زمين را مشروب كرده، پس از پيمودن 360 كيلومتر از راههاي پرپيچ و خم و سرسبز و حاصلخيز، در 140 كيلومتري جنوب شرقي اصفهان به باتلاق گاوخوني ميريزد.
يكي ديگر از سرچشمههاي معروف زايندهرود، «چشمة ديمه» است كه از نظر شرب و املاح، داراي سالمترين و عاليترين نوع آب در جهان است. اين چشمه در روستاي ديمه نزديك فارسان و پايين كوه، در سطح زمين قرار گرفته است كه آب آن در طول سال به طور يكنواخت از زمين ميجوشد. در سالهاي اخير املاح معدني آب اين چشمه در آزمايشگاههاي معتبري مورد آزمايش قرار گرفته و به دنبال تأييد كيفيت عالي آن، كارخانهاي بزرگ با سرمايهاي سنگين در شرف احداث است تا آب اين چشمه به صورت بطرهاي سربسته و بهداشتي. به كشورهاي جهان صادر شود.
اين رودخانه در كتب تاريخ و جغرافيا به نامهاي زايندهرود، زندهرود، زندرود، زرينرود، زرينهرود، زن رود و زندكرود آمده است، زيرا آب آن در طول مسير زايش كرده، تزايد مييابد. و به همين مناسبت زايندهرود ناميده شده است. بعضي نيز آن را عامل سلامتي و زندهبودن ميدانستند و نام زندهرود بر آن نهادهاند ماه فروخي در كتاب محاسن اصفهان مينويسد: موقعي كه عضدالدوله براي ديدار پدر و برادرانش به اصفهان آمد، از آب رودخانه فرات براي نوشيدن با خود آورده بود، وقتي آب گواراي زايندهرود را چشيد، دستور داد آبهاي فرات را ريختند و گفت: «با وجود زندهرود، فرات، شرب را نشايد.»
از اين رودخانه، جهت مشروب ساختن باغها و عمارتها و كشتزارهاي داخلي اصفهان، پنج شاخة بزرگ، جدا شده كه در گويش اصفهان به آنها«مادي» ميگويند. اين ماديها به ترتيب زير وارد اصفهان ميشوند:
1- جوي شاه: كه آب آن مخصوص عمارتهاي سلطنتي بوده و نصف مادي فرشادي آب داشته است.
2- مادي نياصرم: اين مادي كه از بزرگترين ماديهاي اصفهان است از كنار پل مارنان از رود جدا شده، از جنب محله لنبان ميگذرد به طرف شرق اصفهان جريان مييابد. اين مادي، به هنگام پرآبي، دويست سنگ آب دارد.
3- مادي فرشادي: اين مادي بالاتر از مادي نياصرم از رودخانه جدا شده، محلههاي چهارسو و شمسآباد را مشروب ميسازد و سپس از محلة خواجو ميگذرد و آب آن به يك چهارماب مادي نياصرم ميباشد.
4- مادي فدن: آب اين مادي را سلاطين صفويه وقف سلامتي خود كرده بودند. اين مادي بالاتر از سه مادي ديگر قرار داشت و به دروازه دولت ميرفت. سپس در آنجا به شعبات كوچكي تقسيم ميشد.
5- مادي تيران يا طهران: اين مادي از مغرب شهر گذشته، به محلة بيدآباد و چهارسوق شيرازيها ميرسيد.
ساير ماديهاي بزرگ شهر اصفهان عبارتاند از ناجوان، نايج، شايج، قمش، و عبدالله خان. بطور كلي از سرچشمة زايندهرود تا گاوخوني 154 مادي و نهر از اين رودخانه جدا ميشود. شايد كلمة مادي مربوط به زمان مادها باشد به علت آنكه آب را از چاهها به صورت قنات به روي زمين آورده و جاري ميساختند.
استفاده و برداشت از آب زايندهرود در زماني كه استفاده زراعي ندارد، آزاد است ولي در زمان نياز و كم آبي، به صورت سهمبندي تقسيم ميشود كه اشتراكآن براي بلوك هاي ششگانه به روش طومار شيخ بهايي شامل 33 سهم به شرح زير است:
1- بلوك لنجان: شش سهم 2- بلوك النجان: چهار سهم 3- بلوك ماربين: چهار سهم 4- بلوك جي: شش سهم 5-بلوك كراج: سه سهم 6- بلوك رودشين / براآن: ده سهم.
در طومار ديگري كه به شيخ بهايي نسبت داده ميشود، تقسيمات جزيي ديگري نيز وجود دارد. اما انتساب اين طومار به شيخ بهايي صحيح به نظر نميرسد، چون تقسيمنامة آب زايندهرود به فرمان شاه طهماسب صفوي است كه سواد آن در مالية اصفهان موجود و مربوط به سال 923 هجري است، بنابراين طومار اخير را به ميرفضل الله شهرستاني نسبت ميدهند كه گويا فقط به تأييد شيخ بهايي رسيد و تغييراتي جزئي در آن انجام داده است.
اين رودخانه زيبا و مصفا همواره الهامبخش شاعران خوش ذوق ايران بوده است. شاعران تحت تأثير زيباييها و سواحل فرحبخش زايندهرود، آن را بهشت ثاني دانسته و اشعار نغز و دلكشي در توصيف اين رودخانه و لطافت و گوارايي آب آن سرودهاند كه از آن جملهاند: حافظ شيرازي شاعر زيباپرست و ستايشگر آب ركنآباد، در وصف زايندهرود و محلة باغكاران چنين سروده است:
روز وصــل دوستـداران ياد بــاد ياد باد آن روزگـاران ياد بــاد
كامم از تلخــي غم چون زهر گشت بانگ نوش شاد خواران ياد باد
مبتلا گشتـم در ايــن بنــد و بــلا كوشش آن حـق گزاران ياد بـاد
گرچه صد رود است از چشمم روان زنــده رود و باغ كاران ياد بـاد
در جاي ديگر نيز ميگويد: «اگرچه زنده رود آب حيات است» و در مصرع دوم تحت تأثير شهر و ديار به وصف شيراز پرداخته و ميگويد: «ولي شيراز ما از اصفهان به!»
و باز در جاي ديگر چنين گفته است:
خرد، در زنده رود انداز و مي نوش بــه گلبانــگ جوانان عراقــي
* حسين ابن محمد ابن ابي الرضا آوي مترجم كتاب «محاسن اصفهان» چنين سروده است:
مرا هواي تماشاي باغ كاران است كه پيش اهل خرد بهترين كــار آن اســت
براي جرعة آب حياتش اسكنــدر چه سالهاست كه سرگشته و پريشان است
و در جاي ديگر:
لب زنده رود و نسيم بهار رخ دلستان و مي خوشگوار
چنان بيخ انده ز دل بَر كَنَد كه بيخ ستم، خنجر شهريار
* خاقاني شرواني، قصيده سراي توانا چنين سروده است:
رودي ست كه كوثرش عديل است آبش سلسال و سلسبيل است
گـــه سيمگــري نمايــد آبـــش گه شيشه گري كند حبابــش
آبــش بَـــدَلِ گـــلاب داننـــــد زود دردسر سران نشاننـــد
از شربـــت او كننــــد حاصــل مستسقيي را شفـاي عاجـــل
* استاد سعدالدين سعيد هروي، زاينده رود و سواحل آن را چنين وصف نموده است:
آب حيوان است گويي پيش بستان ارم زنده رود است آن كه دارد باغ كاران در كنار
* صدرالدين عبدالطيف خجندي، زايندهرود را با نامي ديگر چنين ستوده است:
اي چو سيم مذاب زريـن رود اصفهــان پرنوا شده ز تو رود
در لقاي تو داشت خضر برات آب گشته ز شرم تو است فرات
* نگارنده نيز گوارايي آب زايندهرود را سكرآور ميداند:
چو مي خوشگوار است زاينده رودت از اين روست آب رزان دوست دارم
اگر بخواهيم شعر شاعراني را كه در وصف زايندهرود سروده شده جمعآوري كنيم، كتابي جداگانه خواهد شد.
خوشبختانه در دهة اخير به دنبال زيباسازي اصفهان و بنابر طرحهاي نوين شهرسازي، رودخانه لايروبي و سواحل آن مرمت شدهاند و با احداث فوارهها، ايستگاههاي قايقراني و خيابانكشيها و جدولبندي و پلههاي سنگي، پاركهاي ساحلي پر گل و چمن و زمينهاي بازي و ورزش براي كودكان و بزرگسالان، سواحل زايندهرود به زيباترين گردشگاههاي جهان تبديل شده است و به هنگام جشن نوروز باستاني، ميهمانان نوروزي از سواحل زيباي زايندهرود ديدن ميكنند كه معمولاً به همين مناسبت، قسمتي از دريچههاي سد كوهرنگ باز ميشود تا رودخانه زيباي زايندهرود پر آبتر و دلنشينتر جلوه نمايد.
پ :
زايندهرود پس از پيمودن مسير 360 كيلومتري خود، از ميان كوهها، درهها، دشتها، باغها، بيشهها و كشتزاران ميگذرد و سرانجام با پيچ و خمهاي زيبا، اصفهان را به دو منطقة شمالي و جنوبي تقسيم مينمايد. زايندهرود زماني خروشان و غرّان، گاهي آرام و خرامان در بستر خود ميلغزد، كشتزارها و درختهاي مسير خود را سيراب ميكند تا به آرامگاه خود – مرداب گاوخوني – برسد.
در اين مسافت طولاني، از ديرزمان جهت ارتباط شمال با جنوب رودخانه، پلهايي زده شده كه قدمت بعضي از آنها، به اندازة قدمت اصفهان است. از جمله، پل شهرستان يكي از كهنترين پلهاي زايندهرود است.
اكنون به طور اختصار به شرح بعضي از پلهايي ميپردازيم كه در طول مسير غربي – شرقي زايندهرود بر روي آن احداث شدهاند و از ديرباز تا زمان حاضر پابرجا هستند.
1-پل دِه كرم سفلي: اين پل از پلهاي قديمي زايندهرود است كه در نزديكي سد كوهرنگ قرار دارد.
2-پل وَرگان: اين پل نيز در نزديكي دو روستاي بُن شور و نار سفلي قرار دارد و غير از پل فلاورجان ميباشد.
3-پل هوره يا سوادجان: نظر به اينكه اين پل مجاور دهكده هوره قرار گرفته پل هوره ناميده ميشود.
4- پل ايسي سو: اين پل كه نسبتاً جديد ميباشد، در مجاورت سد شاه عباس ساخته شده و طول آن 80 متر است.
5-پل زمان خان: اين پل قديمي، داراي دو دهانه و 30 متر طول است كه به پل سامان نيز شهرت دارد.
6- پل باغ بهادران: در شهر كوچك اما بسيار زيبا و حاصلخيز و پر بركت باغ بهادران قرار دارد و طول آن 60 متر ميباشد.
7- پل كلّه: اين پل قديمي و معروف چندين بار بازسازي شده است. مردم اصفهان و نقاط ديگر براي گردش و تفريح كنار آن ميروند. اين پل بين روستاي مديسه و نوگوران واقع شده، 98متر طول دارد كه قبلاً راه عبور اصفهان به شهركرد بوده است.
8- پل سر: اين پل در سالهاي اخير در كنار پل كلّه ساخته شده كه جادة اصفهان به چهارمحال و بختياري و خوزستان از آن ميگذرد. پل سر نزديك سيصد متر طول و يكصد متر ارتفاع دارد و يكي از بزرگترين پلهاي استان محسوب ميشود.
9- پل ريز لنجان: يكي از پلهاي معمولي روي زايندهرود است كه در روستاي ريزِ زرينشهر قرار دارد.
10- پل ديزيچه: از پلهاي نسبتآً جديد كه در محل ديزيچه جهت كارخانه سيمان سپاهان ساخته شده است.
11- پل بابامحمود: اين پل قديمي است و قدمت آن به زمان مغول ميرسد. محل آن را فيروزان ميگفتند. طول اين پل 152 متر ميباشد.
12- پل راهآهن: از پلهاي نسبتاً جديد است كه به سال 1348 شمسي در مجاور كوه قلعهبزي ساخته شد.
13- پل باغشاه: اين پل در محل مزرعه باغشاه صفي آباد احداث گرديده است يا ورگون ساخته شده و 140 متر طول دارد.
14- پل فلاورجان: از پلهاي قديمي زاينده رود است كه در روستاي ورگان قرار دارد.
15- پل درچه: اين پل ابتدا مال رو بوده ولي اخيراً پل ديگري در كنار آن به صورت بتون مسلح ساخته شده كه ماشينرو ميباشد. طول اين پل 95 متر است.
16- پل وحيد: نخستين پلي كه زايندهرود پس از وارد شدن به اصفهان از زير آن ميگذرد پل وحيد است. اين پل معظم سابقة چنداني ندارد اما از پلهاي مستحكم و پر رفت و آمد غرب اصفهان است كه به عنوان پل كمربندي عمل ميكند و محل عبور خودروهاي سنگين و كاميونهايي است كه از شمال ايران به جنوب حركت ميكنند. اين پل حدود 130 متر طول و 22 متر عرض دارد.
17- پل مارنان: اين پل در كنار شهر، در مغرب اصفهان و پس از پل وحيد قرار دارد كه چون به قرية مارنان وصل مي شود به اين نام شهرت يافته است. مارنان متصل به جلفا – محله ارمنيهاي اصفهان – ميباشد. نام اين پل در قديم پل سرافراز بوده كه به دست يكي از ثروتمندان ارامنة جلفا در زمان صفويه ساخته شده و داراي هفده چشمه است. مدتي پيش (پس از انقلاب) چند چشمه آن بر اثر سيل و طغيان رود خراب شد كه به دنبال دستور مخصوص نخستوزير وقت و به وسيلة شهرداري به نحو مطلوبي مرمت گرديد. طول اين پل 160 متر است و گردشگاههاي زيبايي در كنار آن قرار دارد.
18- پل فلزي: اين پل بسيار محكم است و از خروارها آهن ساخته شده است. پل فلزي تقريباً در وسط اصفهان كنوني است و خيابان دكتر بهشتي را به خيابان حكيم نظامي متصل مينمايد و راه عبور اكثر كاميونها و اتوبوسهاي بين شهري ميباشد. اين پل در سال 1338شمسي ساخته شده و در اطراف آن پاركهاي بسيار زيبايي احداث گرديده است. طول اين پل 136 متر است.
19- پل آذر: اين پل بزرگ چند سال بعد از پل فلزي ساخته شده كه از نظر استحكام نيز قابل توجه است. اما ارتفاع آن از سطح آب نسبت به پلهاي مشابه بسيار كم است. اين پل خيابان آذر را به خيابان نظر و جلفا متصل ميسازد.
20- پل سي و سه پل: اين پل از بناهاي تاريخي و معروف اصفهان و درست در مركز شهر قرار گرفته است كه خيابان چهارباغ عباسي را به چهارباغ بالا متصل ميكند. اين پل به نامهاي پل چهارباغ، سي و سه پل و پل الهورديخان نيز شهرت دارد سي و سه پل طولانيترين پل زايندهرود است
و داراي 300 متر طول و سي و سه چشمه است. اين پل در قديم، چهل چشمه داشته است.
جشن سنتي آب ريزان ايرانيان در كنار اين پل باستاني انجام ميگرفت كه طي جشن پل را آذينبندي و چراغاني مينمودند و اهالي اصفهان، شاه و شخصيتهاي لشكري و كشوري در آن حضور مييافتند. يكي از شاعران اين جشن را چنين توصيف نموده است:
چو هر سال روز نخستين مهر بــرافروزد از بــرج خرچنــگ مهــــر
بـود آب پاشان به رسم عجـم كه كسري شگون كرده بوده است و جم
در آن روز در چـارباغ ازدحام نمودند بيش از شَمــُر خــاص و عــام
ز بس ريختنـد آب بـر يكدگـر جهـان گشــت تــا ماهــي و مــاه تــر
اين پل به دستور شاه عباس اول و به دست الهورديخان ، سپهسالار ارتش در سال 1011 هجري ساخته شده است.
21- پل فردوسي: اين پل در بلوار آينه خانه و بين پل چهارباغ و پل جويي (پل سعادت آباد) واقع شده است. اين پل مستحكم، شمال و جنوب اصفهان را در يك منطقه زيبا به هم متّصل مينمايد. نظر به اينكه عبور وسايط نقليه از پلهاي چهارباغ و جويي و خواجو ممنوع است، اين پل مهمترين وسيلة ارتباط دو جانب رود و شلوغترين محل آمد و رفت خودروهاست. اين پل عريض و طويل چندان قديمي نيست و حدود 25 سال قبل با اصول فني ساخته شده است.
22- پل جويي: اين پل محاذي عمارت هفت دست و در حد غربي باغ سعادتآباد قرار داشته است كه چون جوي آبي بر روي آن ساخته بودند به اين نام معروف شده است. اين پل، اختصاصي بوده و عمارت هفت دست را به باغ سعادتآباد وصل مينموده است. پل جويي به رغم عرض كم و طول زياد، بسيار محكم ساخته شده و با وجود قدمت چند صد ساله، از حوادث مصون مانده است. تاريخ دقيق بنا و نام سازنده اين پل مشخص نيست، شايد مربوط به زمان شاه عباس دوم باشد. نام پل جويي در تلفظ اهالي به پل چوبي تبديل شده است.
33- پل خواجو: اين پل يكي از زيباترين بناهاي تاريخي و ارزشمندترين آثار هنري و معماري عهد صفويه در اصفهان و ايران است.
پل خواجو در انتهاي شرقي خيابان، محل تلاقي خيابانهاي كمال اسماعيل، مشتاق و چهارباغ خواجو قرار دارد و به نامهاي پل خواجو، پل حسن بيك، پل باباركن و پل گبرها معروف بوده است. تاورنيه سياح معروف در مورد آن نوشته است: «رودخانه زاينده رود در هيچ كجا، بستري به اين زيبايي ندارد». اين پل شامل چهار طبقه و از حيث معماري و استحكام بينظير است. نقاشيها و طلاكاريهاي زيباي اين پل از زمان صفويه تاكنون هنوز چشمگير است. پل خواجو در سال 1060 هجري به دستور شاه عباس دوم بنا شده و در سال 1068، سدي براي آن پل ساخته شد تا با تجمع آب روي رودخانه كشتيراني كنند. براي اين منظور تختههايي جلو چشمههاي پل قرار ميدادند تا آب پشت پل بالا بيايد، و كشتيهاي تفريحي روي آن حركت نموده و مردم به تفريح و تماشا بپردازند.
شاه عباس كه به چراغاني و جشن و پايكوبي علاقه خاصي داشت، اين محل را براي جشنها و چراغاني انتخاب ميكرده و پل را آذينبندي نموده، هر غرفة آن را جهت زينت و چراغاني بين علاقمندان صاحب سليقه تقسيم ميكرد. آنها نيز با رقابت و چشم و هم چشمي در تزئين و چراغاني از هم سبقت ميگرفتند. يكي از شاعران در وصف زيبايي اين پل چنين سروده است:
گشت در عهد پادشاه زمان جنتي بر پل صراط عيان
صائب تبريزي شاعر بزرگ و تواناي اصفهان كه در اين جشنها شركت داشته چراغاني را چنين توصيف كرده:
اصفهان، يك دل، روشن ز چراغان شده است پل ز آراستــگي تخــت سليمــان شــده است
ميدهــد يـــاد ســر پــل ز خيابان بهشت شمع و گل چهرة حور است كه تابان شده است
زنده رود از كف مستانـه كه بــر لــب دارد جوي شيري است كه در خلد، خرامان شده است
خون خود ميخورد و خــاك به لــب ميمالد زاهــد از توبة خود بسكه پشيمان شــده است
چشم بد دور از اين عهد كه هـر چشمــة پــل زندگي بخش، چو سرچشمة حيــوان شده است
گفتني است كه قبل از احداث اين پل، در محل آن پل كوچكي وجود داشته است.
24- پل بزرگمهر: اين پل عريض و طويل و پر رفت و آمد در شرق اصفهان قرار دارد و از پلهاي مهم زايندهرود به شمار ميرود. طول پل حدود 130 متر و عرض آن 16 متر است. اين پل مانند پلهاي وحيد، فلزي، آذر و فردوسي در دوران پهلوي ساخته شده است.
25- پل شهرستان: اين پل كه جزء بناهاي تاريخي و مشهور اصفهان است در سه كيلومتري شرق اصفهان و در ناحية جي، از نواحي اصفهان قديم، قرار دارد. بعضي از مورخين و باستانشناسان اساس و بنياد اين پل را به زمان ساسانيان نسبت دادهاند. پل شهرستان در دوران ديلميان و سلجوقيان تنها پل مهم زايندهرود در داخل اصفهان بوده است. در دو دورة مذكور و دورانهاي بعد تعميراتي در آن به عمل آمده است. اين پل در كمال استحكام ساخته شده است و نظر به نزديكي به قرية شهرستان به اين نام شهرت دارد. پلهاي مشابه و همزمان آن، پل دزفول و پل شوشتر ميباشد كه از عهد ساساني بر جاي ماندهاند.
26- پل چوم: اين پل در فاصلة شش كيلومتري شرق پل خواجو و مقابل قرية چوم قرار دارد. طول آن 116 متر است.
27- پل سروش فادران:اين پل نيز بعد از پل چوم و در شرق اصفهان در جوار قصبهاي به همين نام قرار گرفته است.
28- پل ورزنه: در منتهي اليه شرقي رودخانه و در جوار قصبة ورزنه، از بلوك رودشت اصفهان، قرار دارد.
از پلهاي ديگر زايندهرود: پل اژيه، پل فارفان، پل پلان، پل ورغان و پل دشتي را ميتوان نام برد. بعضي از پلهايي كه نام برده شده، به علت تغيير مسير رودخانه و يا احداث پل جديدي در حوالي آن، ويران شده يا از اعتبار افتاده است.
:
اصفهان به علت موقعيت جغرافيايي و وجود رودخانة زايندهرود و كوههاي اطراف و همچنين نقاط برفگير. داراي چشمههاي متعدّد و مختلفي است، ولي وجود چاههاي آب و قنوات، بسياي از آن چشمهها را خشكانيده است. بيشتر چشمههاي اصفهان در اطراف كوههاي برفگير بختياري است كه آب بعضي از آنها از نظر املاح معدني از گواراترين نوع آب جهان به شمار ميرود، مانند: آب چشمه ديمه كه در نزديكي روستاي فارسان بختياري قرار دارد و شرح آن گذشت و همچنين بسياري از چشمههاي پر آب ديگر از اين جملهاند. بعد از چشمههاي بختياري و اطراف مسير زاينده رود چشمههاي دامنة كوههاي اطراف اصفهان مانند صفه، كلاه غازي، شاه كوه و سيد محمد قابل توجه است. علاوه بر اينها در مركز اصفهان هم چشمههايي وجود دارد كه به اختصار به شرح آنها ميپردازيم:
چشمة هفتون: اين چشمه در خيابان مدرّس و در نيم كيلومتري ايستگاه سرچشمه قرار دارد. عرض بستر اين چشمه به 15 تا 18 متر ميرسد و پس از گذشتن از پل طوقچي و خيابان سروش، پس از چند كيلومتر به ده هفتون ميرسد.
چشمة خوراسگان: كه از دو منبع سرچشمه ميگيرد، يكي در محل باغ مراد كه چشمهاي است قديمي و در زمان ديالمه به صورت خندق، قلعة طبرك را احاطه كرده بود، چشمه دوم، در پا قلعه، در محوطهاي بيضي شكل به عرض 7متر ميباشد كه پس از طي مسافتي حدود نيم كيلومتر به مسير چشمة اول ميرسد و هر دو چشمه، مجموعاً چشمة باقرخان را تشكيل ميدهند. اين چشمه پس از پيمودن مسافتي، به خيابان بزرگمهر ميرسد. اين چشمه از بزرگترين چشمههاي اصفهان به شمار ميايد.
چشمة راهروان: اين چشمه در ضلع جنوبي خيابان احمدآباد و در محلة قديمي باغ مراد واقع است. عرضه اين چشمه 9 متر است و در 30 متري سرچشمة خوراسگان قرار دارد. آب آن پس از گذشتن از خيابان سروش به روستاي رهروان ميرسد و در ده مزبور به مصرف كشاورزي و آبياري كشتزارها ميرسد.
چشمههاي كوه صفه
1- چشمه ني واقع در كوه گبرها 2- چشمه ني مقابل حسن آباد 3- چشمه قطار واقع در زرده پران 4- چشمه خاجيك واقع در قلب كوه 5- چشمه گل زر نزديك فرح آباد 6- چشمه علي واقع در گردنه باد 7- چشمه لنگ واقع در تخت رستم 8- چشمه درويش واقع در دامنه كوه.
چشمههاي شاه كوه
1- چشمه توني 2- چشمه لاتاريك 3- چشمه بابا عبداله 4- چشمه سنجد 5- چشمه روچهار.
چشمههاي كوه كلاه قاضي
1- چشمه بخش علي 2- چشمه لاگرا 3- چشمه آب بيد 4- چشمه قدبريده 5- چشمه توني 6- چشمه صادق يا چشمه آب گُل.
علاوه بر آنچه گفته شد در حوالي سده و نجف آباد و اردستان نيز چشمههاي زيادي وجود دارد. همچنين در روستاي بزرگ چرمهين، چشمه و آبشار «شاه لرها» يا به لفظ محلي «شالورا» شهرت بسيار داشته و گردشگاه بسيار زيبا و مصفايي به شمار ميآيد.
:
در فاصله 140 كيلومتري شرق اصفهان باتلاق بزرگ و مشهوري به نام مرداب گاوخوني وجود دارد. رودخانه زاينده رود پس از پيمودن فرسنگها راه و مشروب كردنمرداب وارد شده و فرو ميرود. مرداب گاوخوني در 23 كيلومتري پل ورزنه و در شمال شرقي دهستان جرقويه و جنوب غربي شهرستان نائين و غرب منطقه ندوشن از استان يزد و شمال اراضي متعدد به اين غربي كوير ابرقو و شرق دهستان رودشين واقع شده است. مرداب شبيه گلابي است كه به سمت جنوب كشيده شده است.
در وسيعترين نقطه، عرض آن حدود 45 كيلومتر و طول آن 25 كيلومتر است. اطراف مرداب گاوخوني خشك و تا دهها كيلومتر عاري از سكنه است. اين مرداب نمكزار، در وسط، گودالي دارد كه تاكنون خشك نشده و هنگام وزش باد و طوفان امواجي به ارتفاع بيش از يك متر از آن بر ميخيزد و در پهنة وسيعي از نمكزار پخش ميشود.
اطراف اين مرداب شنزار است و در آن گياهاني مناسب آن اراضي، مانند: كز شور، طاق، غان، چوبك و غيره ميرويد. اين باتلاق به علت شوري زمين و استخراج نمك شكار دريايي ندارد ولي در اطراف آن گورخر، آهو، گرگ و شغال و بعضي از پرندگان يافت ميشود. مرداب گاوخوني در كتابهاي قديم به نامهاي: گاوخوني، گاوخاني و گاوخانه نيز آمده كه از دو جزء «گاو» به معناي بزرگ و «خاني» به معناي چاه و چشمه، تشكيل شده است. مقدار آبي كه در زمستان به اين مرداب ميرسد چند برابر تابستان است. بعضي اعتقاد دارند كه آبهاي فرو رفته در اين باتلاق، در حوالي رفسنجان و كرمان از زمين بالا آمده و جاري ميگردد. ولي دانشمندان علم جغرافيا از نظر پستي و بلندي زمين، منكر آن بوده و معتقدند آبي كه در مرداب فرو رفته يا در نقاط بسيار دور از زمين بالا ميآيد و يا در كوير ابرقو ظاهر ميشود. زيرا با حفر چاههاي عميق در اطراف آن، از آبهاي تحتالارضي خبري نبوده است. بعضي معتقدند بهرام گور كه علاقة خاصي به شكار، بخصوص شكار گورخر داشته در اين مكان گرفتار گور شده است. چنانكه حكيم عمر خيام نيشابوري سروده است:
بهرام كه گور ميگرفتني همه عمر ديدي كه چگونه گور بهرام گرفت
:
اصفهان كه در منطقه مركزي ايران و نزديك كوير قرار گرفته از بركت رودخانه زاينده رود، يكي از سرسبزترين شهرهاي ايران است. بلوكات و قصبات حاشية زايندهرود، پيوسته از درختان سر به فلك كشيدة چنار و كبوده و تبريزي و غيره مستور بوده و بيشهها و محيطهاي زيبايي جهت گردش و تفريح در كنار آبهاي خروشان زايندهرود وجود داشته و جمع كثيري از اهالي اين شهر و مسافران و سياحان در آنجا به تفريح و استراحت و شنا ميپرداختند. اما بر اثر مرور زمان و احداث خيابانها و ساختمانها و وسعت شهر، بسياري از اين درختان كهن به وسيلة طماعان كجانديش، به دست ارّه و تيشه و تبر سپرده شد. اين بيشههاي سرسبز كه پوشيده از درختان كهن و سر به فلك كشيده بود عبارتند از: بيشة جعفرآباد، بيشة سمرقند، بيشة ناژوان، بيشة صاحبان، بيشه حبيب، بيشة خليفه، بيشة صالحآباد و بيشة تاريكي. خوشبختانه در دو سه دهه اخير دولت و شهرداري، دورانديشي نموده و جهت جلوگيري از سموم ناشي از تمدن ماشيني با احداث پاركها و فضاي سبز در ده ناحية شهرداري اصفهان و ممانعت از ريختن فاضلاب كارخانهها به زايندهرود، جلو آلودگي آب و هوا را گرفتهاند، همچنين ميدانهاي ورزشي و چمنكاري و گلكاريهاي وسيعي در نقاط مختلف شهر، از جمله در ساحل زايندهرود احداث گرديده و گردشگاههاي سالمي براي خانوادهها و جوانان به وجود آمده است. از طرف ديگر سازمان بينالمللي يونسكو كه حافظ بناها و آثار تاريخي مهمّ دنياست، اصفهان را در زمرة يكي از ده شهر زيباي جهان دانسته است، و پيوسته سعي در حفظ آثار كهن و مرمت و زيباتر ساختن آن دارد.